آخ خدا جون فقط یه کوچولو صبر بده بهم
آخه دیگه ته کشیده
آخرشم میزنم به سیم آخر
بعد نگی نگفتی
یادش بخیر مامان ۵۰ تومن بهم میداد میرفتم باهاش ۲۵ تا نون می گرفتم و یه بستنی هم برا خودم
یادش بخیر یه چرخ لاری داشتم باهاش کلی به دخترای محلمون پز میدادم.
یادش بخیر مامانم یه لودر برام گرفته بود با بچه ها می رفتیم خاک بازی.
یادش بخیر شلوار خمره ای مد روزمون بود.
خدا جون اینا خاطره نیستا
بحث سیاسیه،جدیه،اصلاْ اینا رو باید ریشه یابی کرد
راستی اون روزا حقوق بابا چقدر بود؟
من آخرش نفهمیدم چی درسته چی غلط
خدا جون نری ها
هنوز مونده
حقوق بابا رو که یادم نیست اما حقوق خودم کفاف ۲۵ تا نون و یه بستنی تو راهم رو میده.تازه می تونم باهاش گوشت و مرغ و میوه و کلی چیزای دیگه هم بخرم.
دیگه شلوارم هم پارچه ای خمره ای نیست،رفتم یه شلوار لی ترک شن شور شده پاره خریدم ۱۲۰ هزار تومن.
اگه حقوق بابام کم بود و یه موتور گازی داشت،اما حالا من عوضش یه ماشین مدل بالا دارم.
باباهامون عجب انقلابی کردن ها
اون موقع یکی میخورد حالا همه می خورن...
آخرین ارسال های انجمن